۱۳۹۶ آذر ۱۵, چهارشنبه

مرگ فروزان و مرثیه های نا به جا

مرگ فروزان و مرثیه های نا به جا








 خبر در گذشت فروزان بازیگر فیلمهائی که هوشنگ کاووسی آنها را با نام "فیلمفارسی" غسل تعمید داد،بازتاب تقریبا گسترده ای در سایت های ایرانی خارج از کشور داشت، که زیاد هم غیر منتظره نبود، ولی آنچه که درد آور است این است که در جامعه ای که نمیداند چه میخواهد و معیار مشخصی برای سنجش رویداد های اجتماعی ندارد، در داوری هایش مرتب نوسان دارد. فروزان بازیگری بود که در ایفای نقش های مشخصی مهارت خوبی داشت. او با اجرای رقص و لب خوانی آهنگهائی که عهدیه اجرا کرده بود، بخش بزرگی از مردم عادی را در سالن سینما مجذوب لبخند دلنشین خود میکرد تا برای چند ساعت درد ها و نگرانی های روزانه خود را به فراموشی بسپارند. از این نظر او هنر مندی بود برای سرگرمی عامه مردم. او بر زیبائی چهره خود واقف بود و این زیبائی چهره را همراه با به نمایش گذاشتن پاهای زیبای خود در صحنه های رقص فیلم، تبدیل به تضمینی برای فروش فیلم کرده بود. سینمای ایران در دهه چهل خورشیدی با تولید انبوه فیلمهای سر گرم کننده، به یک تجارت پر سود تبدیل شده بود، که گنج قارون آغاز گر این دوره بود. یکی از مشخصه های فیلمفارسی، ترکیب آواز و رقص با هدف قرار دادن تحریک نیازهای جنسی مردان بود، که در این کار هم به مقدار زیادی موفق بود. اما مساله این است که در تمام این سالها که فروزان مانند بسیاری دیگر از هنر مندان خانه نشین شد، هیچ کس به یاد او نبود و حالا پس از مرگش به نوحه سرائی پرداخته اند، تا جائی که تلاش میشود تا از او اسطوره ای از انسان دوستی و یا ور مستمندان ،در ردیف قمر الملوک بسازند. شاید با این مرثیه ها تلاش میکنند تا عذاب وجدان خود را بپوشانند. کسانی که امروز تلاش میکنند تا تصویر دیگری از فروزان به جامعه ارائه دهند و به او به عنوان یک انسان احترام بگذارند، هیچ کدام در این سالهای انزوا از او سراغی نگرفتند، شاید نوشتن در باره او را کسر شان خود میدانستند. برای آنها او رقاص خوش بر و روئی بود که با دامن کوتاه و نمایش رانهای زیبای خود، تنها موضوعی بود برای تحریک خواستهای شهوانی مردان، که زندگی اش در انزوا ارزش پیگیری نداشت. چه شد که یکمرتبه پس از مرگش او اینقدر عزیز شد؟ حتی در یکی از نشریات چپ نیز مقاله ای در رابطه مرگ او نوشته بودند و از او به نیکی یاد کرده بودند. این دو روئی و ریا کاری از کجا نشات میگیرد؟ آیا این همه نشان از سر درگمی در شرایط دشوار فعلی است، و یا ریشه در نگرش ما به انسان است؟ این روزها خیلی ها افسوس زندگی در دوره پهلوی دوم به ویژه دوره بعد از سالهای چهل خورشیدی را می خورند، بی آنکه اعتراف کنند که خودشان در آن زمان به شکل خاصی مذهبی بودند، برای آنها فروزان در واقع رقاصه ای بیش نبود، "رقاصه" را در گیومه میگذارم تا تاکید کنم این واژه باری بسیار منفی و تحقیر آمیز داشت، در واقع مترادف مودبانه ای بود برای فاحشه. در همان زمان کسانی که امروز برای فروزان مرثیه خوانی میکنند، او را موجودی نا نجیب میدانستند و معتقد بودند در سینما تعداد کمی زن نجیب داریم. نجابت از جمله مفاهیمی است که تعریفی دقیق ندارد ولی متضاد آن نانجیب، هم معنا با هرزه و فاحشه است.این یکی از واقعیت های تلخ تاریخ ماست که مردم هنر های نمایشی را همواره با دیده تحقیر و در بهترین حالت با نگاهی شکاک نگریسته اند و عامه مردم آن را در سطح نمایشهای رو حوضی و به تمسخر گرفتن سطحی زندگی می خواستند. بازیگران زن فیلمفارسی نیز در دید مردم انسان هائی نا نجیب بودند. در چنین شرایطی فروزان بازیگر سینما بود. او در جامعه ای بازیگری را انتخاب کرد که به او به دیده تحقیر نگاه میکرد. از میان فیلمهای زیادی که بازی کرد دایره مینا یک استثنا بود که در آنجا به جای طنازی در برابر دوربین به ایفای نقش پرداخت. بدون شک مرگ انسانی که چندین سال با حضور بر پرده سینما بخش بزرگی از مردم را سرگرم کرد، سزاوار یاد آوری و بزرگداشت هست، ولی افسانه سرائی و بزرگ نمائی در رابطه با اوبه بیراهه رفتن است.

    







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر