۱۳۹۶ شهریور ۲۹, چهارشنبه

فیلمفارسی و ترویج مذهب

فیلمفارسی و ترویج مذهب




واژه "فیلمفارسی" را هوشنگ کاووسی منتقد فیلم به دایره واژگان فارسی وارد کرد، واژه ای که حامل تعریف مشخصی از نوعی فیلم بود که  فاقد ارزش هنری بود. بعدا واژه های دیگری نیز برای این نوع فیلم سا خته شد که میتوان از "سینمای فردین" و " سینمای آبگوشتی" نام برد.میتوان همه این عناوین را تحت پوشش "سینمای عامیانه" قرار داد تا به درک دایره تعریف این نوع سینما کمک کرد. این سینما همواره از سوی منتقدین فیلم طرد شده است و کسی آن را شایسته آن که به آن بپردازد ندانسته است، این سینما تحریم شده است ولی تحلیل نشده است،در حالیکه در رابطه با سینمای هنری مقالات و کتابهای بسیاری نوشته شده است. از نظر کمیت تعداد فیلمهائی که ارزش هنری داشتند و در هر سال تولید میشد نسبت به تعداد  فیلمفارسی که در همان سال تولید میشد بسیار ناچیز بود.فیلمفارسی ارزش آن را نداشت که وقت صرف آن کرد به همین دلیل اگر کسی علاقه مند به آشنائی با سینمای مهرجوئی باشد پیدا کردن مقاله در باره آن  کار مشکلی نیست چرا که به اندازه کافی به ان پرداخته بودند ولی دست یابی به یک تحلیل جامع از فیلمفارسی و نقش آن در اجتماع غیر ممکن است. به کار بردن واژه های کلی مثل سینمای مبتذل و سطحی راه به شناخت این سینما و نقش آن نه می گشود و نه می گشاید. برای شناخت این سینما و عمل کرد آن در جامعه باید آن را کالبد شکافی کرد، باید اجزای تشکیل دهنده آن را از یکدیگر جدا کرد تا نحوه عمل کرد آن را شناخت.این سینما ظاهرا غیر سیاسی بود و هدفی جزء سرگرم کردن مردم نداشت ولی با کمی کنکاش و دقت میتوان فهمید که این سینما سیاست خاصی را به پیش میبرده است و نقش مشخصی در شکل دادن ذهن مردم داشته است. سینمای عامیانه در نهایت یک هدف دارد، حفظ ذهنیت عامه مردم در همان سطحی که هست که در واقع از این راه حفظ شرایط موجود با جلوگیری از جذب عامه مردم به افکاری متفاوت امکان پذیر میشود.باید به عامه مردم قبولاند که شرایط موجود قابل تغییر نیست و بهتر است به فکر تغییر نباشند. یا به زبان عامیانه بگویم " یک وقت فکر تغیییر به کله شان نزند". سینمای عامیانه کله مردم را هدف قرار میگیرد چون تمام مشکل هائی که برای قدرت مندان پیش می آید از کله مردم شروع میشود و بهتر است که این کله ها در حالت انجماد بمانند. برای رسیدن به این هدف باید غذاهائی را درون این کله ها ریخت که ذهنیت مردم به جهت دلخواه قدرت حرکت کند. بعد از کودتای 1332در نبود رسانه تصویری سراسری سینما نقش مهمی در پر کردن ساعات تفریح مردم به عهده گرفت(1). در شرایطی که هنوز تحولات سیاسی دوران دولت ملی مصدق و جنبش کارگری از ذهن جامعه پاک نشده بود سرگرم کردن عامه مردم با فیلمهای داخلی و خارجی مخدر مناسبی برای جهت دادن به ذهنیت مردم بود، مخدری که در قالب فیلمفارسی تا سقوط سلطنت به وظیفه خود عمل کرد و در دوره های مختلف با توجه به شرایط زمان با تولید قهرمان های جدید و روش های جدید توانست به حیات خود ادامه دهد ولی آنچه که شاید کسی به آن توجه کافی نشان نداده است حضور مذهب به شکلهای مختلف در این سینماست.حضوری که گاه آشکار و مستقیم است و گاه پنهان و غیر مستقیم و تنیده شده در متن در شکل کلامی و یا تصویری آن است. به ویژه ترویج شیعه گری کاملا واضح و مشخص است.حضور مذهب در دوره های مختلف در این سینما شکلهای متفاوتی داشته است، گاهی در شکلی ملایم و تقدیر گرا و گاهی مهاجم و ویرانگر.لات جوانمرد (1337) ساخته مجید محسنی نمونه ترویج مستقیم مذهب و سنتهای خرافی مذهبی است . مادری که در زیر شمایل پیامبر اسلام به نماز ایستاده است و لات جوانمرد امین مردی است که واجب الحج شده است و در غیاب او باید از دختر او نگهداری کند و او را از گزند پسر عموئی که دین و ایمان محکمی ندارد حفظ کند. فیلم نه تنها از نقش مذهب دفاع میکند بلکه کراواتی ها را که مروج فرهنگ مدرن هستند به تمسخر میگیرد و حاج اقا را که راهی حج است از حلقه یاسین عبور میدهد. سال 1342 مجید محسنی تبلیغ ناسیونالیسم را با چاشنی مذهب در هم می آمیزد و فیلم پرستو ها به لانه باز میگردند را میسازد که با انقلاب سفید همراهی کند. سال 1347 فیلم سالار مردان با بازی ناصر ملک مطیعی در نقش داش ابرام که یک داش مشدی میدان تره بار است و مورد اعتبار همگان است بازگوئی یک قصه تکراری(2) در سینمای ایران است که تقلیدی سطحی از داش آکل هدایت است. پهلوانی تهی دست در بستر مرگ دختر خود را به داش مشدی مورد اعتماد میسپارد و از او میخواهد امور مالی او را به عهده بگیرد و پس از ادای قرض های او اگر چیزی ماند برای او نماز و روزه بخرد. آنچه که در این فیلم جلب نظر میکند حضور سنگین شمایل امام اول شیعیان در گوشه کنار خانه است. ترویج مذهب در شکل کلامی و نمایشی با شکل غیر مستقیم و تصویری ترکیب میشود.نکته دیگری که باید مورد توجه قرار داد تبلیغ مذهب به عنوان نقطه مشترک برای تجمع مردم است. کلاه مخملی های میدان بار فروشها با صلوات به استقبال داش ابرام که از زندان آزاد میشود می آیند. فیلمها در محیط سنتی مثل بازار و میدان تره بار و یا محله های قدیمی جنوب شهر با معماری سنتی و یا محیط های روستائی فیلمبرداری میشود. کلاه مخملی ها شبها را در کافه ها با صرف عرق به سلامتی یکدیگر و حضور رقاصه لوندی بر صحنه میگذرانند ولی هم زمان نمازشان هم پا برجاست. در شاهراه زندگی محصول 1347 ایرج قادری که با برادر جوان خود از عرق خوری کافه در راه خانه هستند مطلع میشود که برادرش که پزشک است برای ادامه تحصیل بورسیه گرفته و باید به خارج از کشور برود و اولین جمله ای که به برادرش میگوید این است " یادت باشه نمازت را بخوانی". مرید حق 1349 تکرار همان قصه قدیمی مسئولیت جوانمرد در برابر قول خود است و عشقی که نباید شکل بگیرد و وقتی مشکل پیچیده میشود این امام رضا است که باید علاج بدهد و همه به پابوس امام میروند.سال 1351 نصرت الله وحدت که فیلمهای فکاهی میساخت اسلام را با فیلم یک اصفهانی در نیو یورک به ایالات متحد آمریکا صادر میکند و با گرفتن وضو با آب فواره در میدانی در نیویورک و گذاردن دو رکعت نماز و سجده بر خاک آمریکا به جوانانی که قصد زندگی در غرب را دارند یاد آوری میکند که نمازشان را از یاد نبرند.در همین سال در فیلم عاصی، شیخی به منبر میرود و میگوید " برادران من، یکی از اصول دین جهاد است" و مردم را به شورش دعوت میکند.فیلم بی حجاب 1352 داستان ضیاء( جمشید مشایخی) یک قاچاقچی در جنوب ایران است که به مکه رفته و توبه کرده است ولی پسرش( ایرج قادری) هنوز شغل سابق پدر را دنبال میکند و عاشق دختری میشود که بی حجاب است و بعدا مشخص میشود که این دختر مسیحی است و پدرش کشیش است و همین اختلاف مذهب باعث مخالفت خانواده هاست و سر انجام دختر و پسر با هم فرار میکنند و دختر مسلمان میشود.  " علم عزای امام فقط باید تو دستهای یک مرد باشه" این جمله آغازین فیلم صلات ظهر محصول 1353 است. فیلمی که مستقیما ترویج عزاداری عاشورا و انتقام گیری و کشتن دیگری را به عنوان حقی طبیعی به عهده گرفته است. تمامی فیلم تبلیغ مستقیم و بدون پرده مذهب است و ترویج زندگی لات ها و چاقو کشها به عنوان نوعی از زندگی شرافتمندانه. بر فراز آسمانها ساخته محمد علی فردین سال 1357تلاشی است برای پیوند برادری بین مذهب و ناسیو نالیسم و پیشرفتهای فنی. تلاشی است برای بر قراری دوستی بین ایمان و کراوات که باید با ازدواج شاهین و آمنه که در مکانی مقدس که بیشترشبیه به یک خانقاه می ماند، ممکن شود. میتوان فهرست بلند بالائی از این فیلمها تهیه کرد، فهرستی که تنها تصویری از کمیت این سینما ارائه میدهد، اما از نقش اجتماعی این سینما چیزی به ما نمیگوید. این سینما وجود داشته است و تماشاچی هم در سالنهای سینما این فیلمها را دیده است. این تماشاچیان چه کسانی بودند، به غیر از مردم عامی که تماشاچیان واقعی زندگی بودند و هستند. مردمی که علاقه ای به اندیشیدن ندارند و همانطور که شیفته عرق خوری و جوانمردی قهرمان فیلم میشوند از اینکه او به هنگام ورود به خانه با صدای بلند میگویند " یا الله" احساس امنیت و امانتداری میکنند. مذهبی که در این سینما ترویج میشود از جنس نوع دوستی مسیحی برای کمک به دیگران و یا از نوع عرفانی آن برای رستگاری فردی و مدارا با دیگری نیست بلکه از نوع اسلام علم و کتل و زنجیر زنی است. مذهبی است کاملا مردانه که ضعیفه ها باید به اندرونی بروند و خود را از چشم غریبه دور نگه دارند. مسجد، سقاخانه و امامزاده مکانهائی هستند که در هنگام نیاز میتوان به آنجا پناه برد و مکانی است که میتوان توبه کرد و یا عهد و پیمان بست.برای شفای بیماریها نیز میتوان از امام زاده ها طلب کمک کرد تا پزشکان را یاری دهند که بیمار شفا پیدا کند. با شنیدن بانگ اذان از گلدسته ها دلها به معنویت میگرایند،جمله هائی چون "یا ضامن آهو" " یا حق" " مولا علی" همگی از فرهنگ شیعه عاریت گرفته شده اند و حضور شمایل های مربوط به مذهب شیعه جای شک باقی نمیگذارد که کدام مذهب مورد نظر است. فیلم دنیای تاریک (1348) از این نظر یک استثنا است که در آن به جای شمایل امام اول شیعیان تابلوئی که نام "الله" بر آن نوشته شده است پس زمینه صحنه است و این معما زمانی حل میشود که در زیر نام تهیه کنند گان، کشور "اردن هاشمی" به چشم میخورد. این سینما قصد آن ندارد که تماشاچی را به فکر فرو ببرد، بلکه برای آنها دستور العمل صادر میکند که به چه چیزی تیکه کنند و از چه کسی پیروی کنند.شخصی که خود را پیرو مقدسات مردم نشان میدهد و زیر علم  عاشورا را میگیرد و یا نذری میدهد، همواره مردی است که میتوان به او اعتماد کرد، چنین فردی پدر یتیمان و شوهر بیوه زنان است که میتواند مشکل گشای همه دردمندان باشد و چنین فردی برای عوام نجات بخشی است که باید بر او اقتداء کرد. عوام در جامعه شهری ایران بعد از انقلاب سفید به تدریج تغییر شکل داد و هیچ نسبتی با عوام در داستان علویه خانم نداشت. روستائیانی که به حاشیه شهر ها برای یک زندگی بهتر هجوم آوردند به تدریج با خشونت جامعه شهری که توانائی جذب آنان را در کار های تولیدی نداشت روبرو شدند، این حاشیه نشینان بهترین مخاطبان تفسیر فیلمفارسی از مذهب بودند و سینما ارزان ترین تفریح آنان بود و این پرسش بی پاسخ در ذهن شکل میگیرد که آیا این سینما نقشی در آماده سازی عوام برای انقلاب اسلامی داشته است؟ فیلمفارسی از طرف منتقدین نادیده گرفته شد، در حالیکه بر رسی موشکافانه آن، نحوه عملکرد آن و نقش اجتماعی آن برای مبارزه با آن ضروری بود.
ایلولیسات سپتامبر 2017

1ـ پس از کودتای 32 تولید فیلم در ایران از 7 فیلم در سال 31 به 20 فیلم رسید (تاریخ سینمای ایران مسعود محرابی)

2ـ یکی از داستانهای تکراری فیلمفارسی عاشق شدن داش مشدی مورد اعتماد به دختری است که به امانت به او سپرده شده 
است.  

لینک مقاله در رادیو زمانه
https://www.radiozamaneh.com/359354