۱۳۹۸ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

دشمن مردم


دشمن مردم



دکتر توماس استوکمان که مسئول نظارت بر امور بهداشتی حمامهای آب گرم معدنی در شهر کوچکی در جنوب نروژ است بدون اینکه برادرش را که شهردار شهر است در جریان تحقیق خود قرار دهد در می یابد که آب فاضلاب شهر وارد جریان حمام های آب گرم شده است و سطح آلودگی آنقدر خطر ناک است که باید در اسرع وقت جلوی آن را گرفت چرا که سلامت مردم در خطر است. دکتر انسان شریفی است و چم و خم دنیای سیاست را نمی شناسد و تصور میکند که سلامت مردم برای مسئولان شهر مهمترین مساله است و از تحقیق او خوشحال خواهند شد. از آنجا که حمام های آب گرم نقش تعیین کننده ای در اقتصاد شهر دارند شهردار که برادراوست و تمامی شهر به مخالفت با او بر می خیزند و او را "دشمن مردم" می نامند. نمایشنامه دشمن مردم را ایبسن در سال 1882 نوشته است، زمانه ای که طبقه نو پای بورژوا شکل گرفته است و جامعه تحولات عمیقی را از سر می گذراند. آنچه که در این نمایشنامه خواننده را به فکر فرو میبرد رابطه قدرت سیاسی با مطبوعات و اهمیت رسانه برای شکل دادن ذهنیت مردم و سمت و سو دادن به موضع مردم در رابطه با مسایل اجتماعی است. هر چند در زمانه ای که نمایش روی میدهد روزنامه تنها رسانه روزگار خودش بوده، ولی پرسش کلی در رابطه با نقش رسانه ها به ویژه کانالهای تلویزیونی در اجتماع و رابطه آنها با قدرت هم چنان به قوت خود باقی است، پرسشی که در این روزها دوباره برای من مطرح شد و به همین دلیل این پرسش را بر مبنای تجربه شخصی پاسخ میدهم. پاسخ من نه یک تحقیق جامعه شناسانه که یک نمونه برای طرح پرسش در مقیاسی بزرگتر و به شیوه ای علمی میتواند باشد.
اولین تجربه آزادی بیان

در اولین سالهای اقامتم یعنی از اواسط دهه هشتاد میلادی در دانمارک آزادی مطبوعات و آزادی اجتماعات برای من تجربه ای جدید و نا آشنا بود به ویژه وقتی متوجه شدم که خانواده سلطنتی هم از زخم زبان مطبوعات در امان نیستند و مردم خیلی راحت نظرشان را در باره خانواده سلطنتی بیان میکنند. برای من که با روزنامه های زمان شاه مطبوعات را به خاطر داشتم که هر روز در صفحه اول با لقب " آریا مهر" و یا بزرگ ارتشداران از او نام میبردند و هیچ کس حق انتقاد از او و خانواده سلطنتی را نداشت عجیب بود که دانمارکی ها بدون اینکه وحشت از دستگیر شدن داشته باشند از خانواده سلطنتی انتقاد می کردند و سلطنت امری مقدس نبود. در کیوسک روزنامه فروشها از نشریاتی که ارگان رسمی احزاب سیاسی بودند و روزنامه هائی که به ظاهر بی طرف بودند برای فروش عرضه می شد و آزادانه هر کس آنچه را که دوست داشت می خرید.این آزادی به هیچ وجه به بستن چاپخانه ها و ممنوع شدن روزنامه ها و نشریات احزاب مختلف در جمهوری اسلامی شباهت نداشت. اولین باری که در مراسم اول ماه مه شرکت کردم باورش برایم دشوار بود که احزاب مختلف با آرم حزبی خود و اتحادیه های کارگری با پرچمهای اتحادیه های خود با طبل و شیپور از خیابانهای شهر عبور کردند و در محل برگزاری مراسم گرد هم آمدند، بدون اینکه پلیس به آنها حمله ور شود. چند سالی وقت لازم بود که پذیرش این شکل از آزادی بیان، مطبوعات و اجتماعات برایم به عنوان حقوق شهروندی قابل هضم شود اما از همه پیچیده تر رادیو تلویزیون دانمارک بود. در آن سالها رادیو تلویزیون در انحصار دولت بود و هزینه آن از راه دریافت عوارض مستقیم از مصرف کنند گان تامین می شد. تمام کسانی که در خانه رادیو یا تلویزیون داشتند سالانه باید این عوارض را مستقیما به اداره رادیو تلویزیون دانمارک می پرداختند. احزاب چپ از این روش تامین هزینه رادیو تلویزیون دفاع میکردند و دلیل آنها این بود که اگر هزینه رادیو تلویزیون از درآمد پخش تبلیعات تامین شود در آن صورت شرکتهائی که هزینه را تامین میکنند سیاست گذار رادیو تلویزیون خواهند شد. رادیو تلویزیون دانمارک طبق قانون مسئول اطلاع رسانی به مردم بود و باید بی طرفی خود را در سیاست حفظ میکرد و به همین دلیل همیشه گزارش جامعی از برگزاری کنگره احزاب را وظیفه خود می دانست. زمان انتخابات به همه احزاب امکان مساوی داده میشد تا برنامه سیاسی خود را برای مردم تشریح کنند. تمامی احزاب برای مناظره انتخاباتی دعوت میشدند و به همه آنها فرصت مساوی داده میشد تا نظرات خود را بیان کنند. این حجم از آزادی بیان و رسانه ها برای من که هم استبداد سلطنتی را تجربه کرده بودم و هم سرکوب اسلامی را، به راحتی قابل هضم نبود و نیاز به درک چگونگی شکل گیری این نوع از آزادی و حقوق شهروندی داشت که به تدریج به دست آوردم.

دولت مستعجل



با اینکه دوستان دانمارکی من کاملا مطمئن بودند که امکان ندارد در دانمارک آزادی بیان محدود شود ولی من همیشه به این مساله شک داشتم. به طور کلی در رابطه با روند تحولات اجتماعی و کنش انسانها هم چون موجودی اجتماعی هیچ وقت نمیتوان با اطمینان خاطر آینده را پیش بینی کرد. اول اکتبر 1988 اولین کانال تلویزیونی بخش خصوصی دانمارک با نام TV2 شروع به کار کرد. تلویزیونی که با پذیرش شرایطی که قانون گذاشته بود بخشی از هزینه هایش از راه عوارض ویژه رادیو تلویزیون و بخش دیگر آن از راه پخش آگهی های تبلیغاتی تامین می شد. این کانال تلویزیونی با رهنمودهای مشورتی انحصارات رسانه ای به ویژه آمریکائی موفق شد در فرصت کوتاهی در دل مردم جا باز کند و با تهیه برنامه های سرگرم کننده توانست بیند گان بسیاری را به خود جذب کند و از این راه رادیو تلویزیون دانمارک را مجبور به باز بینی در برنامه های خود کند. به دنبال اولین کانال خصوصی دانمارک کانالهای خصوصی دیگری دراسکاندیناوی شروع به کار کردند که با پخش حجم قابل توجهی از سریالها و فیلمهای هالیوودی، موزیک و برنامه های سرگرم کننده رقبای سرسختی برای تلویزیون دانمارک شدند. تصاحب این همه فرستنده در واقع با هدف تصاحب ذهن مردم وارد میدان شدند تا نوع خاصی از آزادی را به آنها تزریق کنند.سخن کوتاه آن آزادی بیان که در دهه هشتاد وجود داشت به تدریج جای خود را به تسخیر رسانه ها توسط سرمایه های بزرگ داد که بی هیچ رقیبی در میدان رسانه ای یکه تازی میکنند. بدون شک کسانی هستند که وجود تعداد زیادی از کانال های تلویزیونی را نشانه ای از وجود آزادی بیان بدانند، این ادعا زمانی میتواند صحت داشته باشد که امکان گشودن کانال تلویزیونی به طور مساوی برای همگان میتوانست وجود داشته باشد. سرمایه اولیه برای راه اندازی کانال تلویزیونی تنها با داشتن سرمایه کلان امکان دارد و تهیه برنامه نیز بدون سرمایه هنگفت امکان ندارد. ورود بخش خصوصی به دنیای تلویزیون این رسانه را در انحصار سرمایه قرار داده است و از این طریق تلویزیون های غیر انتفاعی را تحت فشار قرار میدهند تا برای حفظ نقش خود همچون رسانه ای رسمی و غیر انتفاعی خود را با سلیقه عمومی وفق دهند تا بینندگان خود را از دست ندهند و از اینجاست که استحا له آغاز میشود. آزادی بیان تنها با بستن روزنامه ها و دستگیری نویسندگان لغو نمیشود بلکه با در انحصار گرفتن رسانه ها و ارائه تنها یک شکل از حقیقت و یا تحریف حقایق نیز میتوان به آزادی بیان پایان داد. برای نمونه حمله ارتش آمریکا به عراق و اشغال این کشور در روزنامه مترو اکسپرس دانمارک با تصاویری گرافیک که دقیقا شبیه به گرافیک های بازی های کامپیوتری بود ارائه میشد گوئی که در عراق انسانها زندگی نمی کردند و آنچه رخ میداد یک بازی کامپیوتری بود. امروز روزنامه ها دیگر آن نقشی را که در زمان ایبسن به عهده داشتند ندارند، کانالهای خصوصی تلویزیون و اینترنت گستره کاملا جدیدی در دنیای رسانه ها گشوده اند که به هیچ وجه با زمان ایبسن قابل مقایسه نیست. شاید همین تنوع فراوان در رسانه ها است که موضع انتقادی نسبت به رسانه ها جای خود را به پذیرش آنها داده است و همچون شخصیت یکی از داستانهای هانس کریستین آندرسن مصرف کنندگان باور دارند که "هر کاری آقامون بکنه حتما درسته" (1)

رشد کمی





در سال 2008 تلویزیون دانمارک به محل جدید خود که با هزینه ای هنگفت بنا شد نقل مکان کرد. تلویزیون دانمارک برای حفظ جایگاه خود به عنوان رسانه رسمی کشور در برابر رقبای جدید ناچار شد به تعداد کانالهای تلویزیونی خود بیفزاید تا بتواند سلیقه های مختلف را بپوشاند که امروز شش کانال تلویزیونی را اداره میکند و از نظر برخورداری از آخرین فناوری های تصویری و ماهواره ای با امکانات زمان پیش میرود و کانال یک دانمارک شبانه روز برنامه پخش میکند.(البته با حجم زیادی از باز پخش برنامه ها) آیا این رشد کمی و بهره وری از آخرین فن آوریهای تصویری و دیجیتال برای اطلاع رسانی بی طرف بدون اینکه در خدمت قدرت قرار بگیرد کافی است؟ آیا رسانه ای که هزینه اش را با دریافت مستقیم عوارض از مصرف کنندگان تامین میکند میتواند جانبدار حقیقت باشد و یا اینکه هم چون روزنامه نگاران در دشمن مردم مصلحت را بر حقیقت ترجیح میدهد؟ من پاسخی برای این پرسش ندارم چرا که چندین سال است که اخبار را از تلویزیون دانمارک دنبال نمیکنم و تنها هر زمان در ایران جنبش اعتراضی پا به عرصه وجود میگذارد اخبار تلویزیون دانمارک را نیز دنبال میکنم و بنا بر همین عادت پوشش اخبارِ اعتراضات مردم و سرکوب خشن و بی رحمانه معترضین را در آبان 98 نیز در تلویزیون دانمارک دنبال کردم و همانطور که انتظار داشتم وقایع ایران چندان اهمیتی برای تلویزیون دانمارک نداشت و در مواردی هم که به آن پرداخت بسیار سطحی بود و حتی در مواردی آن را بی اهمیت جلوه داد. در مورد پوشش اخبار ایران در تلویزیون دانمارک میتوانم با اطمینان بگویم که حقیقت قربانی مصلحت میشود. اینکه کدام مصلحت در نظام دانمارک رسانه رسمی را رهنمود داده است که جان چند صد نفر در ایران زیاد هم مهم نیست و نقض حقوق بشر هم در این مورد مشخص لزومی ندارد در بوقها دمیده شود نمیدانم، ولی همان پرسشی که برای ایبسن وجود داشت هم چنان در این زمان نیز مطرح است "دشمن مردم کیست"؟. اگر ایبسن بخواهد در روزگار ما نمایشنامه خود را با شرایط امروز تطبیق دهد چه کسانی را دشمن مردم معرفی خواهد کرد؟ بدون شک یکی از انتخاب ها ئی که به آن فکر خواهد کرد رسانه ها خواهد بود.



1 عاریت گرفته شده از مقاله زیر.